لیلة المبیت
نام کتاب : لیلة المبیت پدید آورنده : غلامرضا صادقی فرد
موضوع : 1. تفاسیر ( سورۀ بقره ، آیۀ لیلة المبیت ). 2. علی بن ابی طالب علیه السلام ، امام اول، 23 قبل از هجرت – 40 قمری –خوابیدن بر بستر پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در شب هجرت . الف. عنوان . 9ل24 ص / 13 /102 18 /297
نوع : مذهبی
ناشر : انتشارات دلیل ما ، مؤسسۀ پژوهش و مطالعات عاشورا
محل نشر : قم
سال چاپ : پاییز 1383 ، رمضان 1425
زبان اصلی : فارسی
نوبت چاپ : چاپ اول
سطح : عمومی
*این کتاب با بیانی روشن و دلنشین مناسب است برای تمامی افرادی که جویای درک بهترآیۀ لیلة المبیت هستند ، همانگونه که حضرت ابراهیم علیه السلام پس از مشاهدۀ یک آیه از آیات الهی به آن اطمینان – که قرآن کریم وصفش می کند – رسید ، می توانیم با نگاهی روشن به این یک آیه – که خود آیه ای بر رسالت خاتم المرسلین صلی الله علیه و آله است – به اطمینانی فراتر از حدّ تصوّر خود دست یابیم و گامهایی بسیار بلند در راه رسیدن به یقینی که خدای تبارک از بنده اش خواسته است برداریم .
این کتاب پاسخگوی نیاز مخاطبانش در زمینه های ذیل می باشد : پیشگفتار
فصل اول : بر بستر پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله ، مباهات خدا ، فصل دوم : و علی مهر خداوند علی است فصل سوم : شأن نزول آیۀ شریفۀ ” ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله …” ، معرفی صهیب بن سنان رومی ، شأن نزول آیۀ لیلة المبیت و صهیب فصل چهارم : توضیحی پیرامون آیۀ لیلة المبیت ، بررسی اجزای آیۀ شریفه فصل پنجم : سازگاری شأن نزولهایی که برای آیۀ لیلة المبیت ذکر شده است با آن فصل ششم : یکصد و ده نکته از آیۀ شریفۀ ” ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رووف بالعباد ” . فصل هفتم : کلام آخر
پیشگفتار :
این کتاب به بررسی تحلیلی آیۀ لیلة المبیت می پردازد . آیۀ لیلة المبیت آیه ای است که پس از جان فشانی مولی امیرالمؤمنین علیه السلام ، در لیلة المبیت ، دربارۀ او نازل شد ه است . درر این آیه می خوانیم : ” وَ مِنَ النّاسِ مَن یَشری نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللهِ وَاللهُ روُوفٌ بِالعِبادِ “. ” بقره ، 207 “
” و از مردم فرد یا افرادی هستند که جان خود را می فروشند تا مرضات الهی را به دست آورند و خدا نسبت به بندگان بسیار مهربان است . “
شاید بتوان با ارشاد این آیه از قرآن کریم تمام یا بسیاری از مناقب چهارده نور مقدس و معصوم علیهم السلام را به اثبات رساند . مناقبی که در زیارت جامعۀ کبیره ، دربارۀ این بزرگان ذکر شده نیز از این جمله می باشد . زیارت جامعۀ کبیره از حضرت امام هادی علیه السلام به دست ما رسیده است . این زیارت در واقع می تواند به عنوان فهرستی از عقاید امامیه معرفی شود . در میان جامعۀ امامیه تمام اجزای این دعای شریف از میان آیات و روایاتی که از سوی معصومین علیهم السلام به ما رسیده قابل اثبات است . و پذیرش و عدم پذیرش دیگران تأثیری بر پذیرش ما نسبت به این باورهای اعتقادی ندارد .
فصل اول : بر بستر پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله
در سال دهم هجری دو تن از کسانی که از مهمترین یاوران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، در دعوت اسلامی او به شمار می آمدند از دنیا رفتند . این سال عام الحزن نام گرفت . این دو بزرگوار حضرت خدیجه سلام الله علیه و حضرت ابو طالب علیه السلام بودند . پس از رحلت این دو تن ، دیگر جایی برای حضور پیامبر اکرم در مکه وجود نداشت . فشار قریش هر روز بیشتر می شد تا آنجا که حضرت خاتم المرسلین صلی الله علیه و آله ناگزیر از هجرت شد . در سیزدهمین سال بعثت ، قریش تصمیم گرفت که پروندۀ دعوت الهی خاتم الانبیاء را برای همیشه ببندد و برای رسیدن به این هدف ،به مکری بزرگ اقدام نمود . قریشیان برای کشتن پیامبرِ رحمت صلی الله علیه وآله ، از هر قبیله ای یک نفر را برگزید – که پس از آن ، بنی هاشم نتواند به خون خواهی فردی از قبیله اش اقدامی کند – تا شب هنگام به خانه و بستر او حمله ور شوند ، او را بکشند و از دین و دین آور برای همیشه راحت گردند . جبرئیل از سوی خداوند ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را در جریان این توطئه قرار داد . در پی این خبر امیر المؤمنین علیه السلام نیز از این مکر بزرگ آگاهی یافت . پیامبر صلی الله علیه و آله نمی توانست در روزِ روشن در برابر دیدِ همگان ، مکه را ترک نماید . او باید به صورت مخفیانه به این امر اقدام کند تا مشرکان به هدف شومشان دست نیابند . خدای تبارک در پاسخ مکرِ قریش ، خود مکری بزرگ نمود و مولی امیر المؤمنین مجری این مکر خداوندی گشت : ” وَإذ یَمکُر بِکَ الذینَ کَفَروا لِیُثبِتوکَ أو یَقتُلوکَ أَو یُخرِجوکَ وَیَمکرونَ وَیَمکُرُ اللهُ وَ اللهُ خیرُ الماکرینَ “. ” و به یاد آر آنگاه را که کافران برای از کار انداختن دعوت یا کُشتن و یا بیرون راندن ِ تو دست به کار شدند و مکر نمودند . آنان مکر می نمایند و خدا مکر می کند و خداوند متعال بهترین مکر کننده است ” . پیامبر اکرم از امیر المؤمنین خواست تا بُردِ حضرمی او را بر تن خود نماید و به جای او در بستر بخوابد و رو اندازِ بسترِ او را به روی خود بکشد تا آنکه قریش از بیرون رفتن پیامبر صلی الله علیه و آله تا زمانی مناسب که او به اندازۀ کافی از مکه دور شده باشد ، آگاه نشود . امیر المؤمنین علیه السلام ، چنان کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله از ایشان خواسته بود . برگزیدگان ! قریش ، خانۀ پیامبر صلی الله علیه و آله را از هر سو محاصره کردند و برای عملی کردن نقشۀ خود به انتظار طلوع فجر نشستند . صبح از راه رسید و این افراد به خانه و بستر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حمله ور شدند که با صحنه ای دور از تصور مواجه شدند . آنان امیر المؤمنین را بر بستر پیامبر دیدند . حضرت به آنان حمله ور شدند و آنان از هر جهت گریختند و از انجام نقشۀ شوم خود ، ناتوان ماندند . امیر المؤمنین با آنچه انجام داد ، شیطان را نا امید ساخت ، تمام نقشۀ مشرکان را نقش بر آب ساخت ، جان خاتم المرسلین صلی الله علیه و آله را نجات داد و دعوت الهی را جانی دوباره بخشید . آنچه او انجام داد ، در اوج ارزشِ آفرینش قرار دارد . برای این منقبت همانندی نمی توان معرفی نمود و به اوج این فضیلت نمی توان نزدیک شد . خداوند متعال پس از این جان گذشتگی و این کار با ارزش امیر المؤمنین علیه السلام ، دربارۀ او فرمود : ” وَ مِنَ الناس مَن یَشری نَفسهُ ابتغاءَ مَرضاتِ اللهِ وَ اللهُ رؤوفٌ بِالعبادِ “. ( بقره / 207 ) ” و از مردم فرد یا افرادی هستند که جان خود را می فروشند تا مرضات الهی را به دست بیاورند و خدا نسبت به بندگان بسیار مهربان است “. نزول این آیۀ شریفه ، شخصیت و ویژگیهای این وجود مقدس و انسان های مقدس و ممتاز دیگری را که در فضیلت همانند او هستند ، معرفی می نماید .
مباهات خدا
پیرامون این واقعه روایات بسیاری صادر و روایت شدهاست . یکی از این روایتها که نشانگر بُعد گستردۀ این فضیلت میباشد ، حدیث مباهات خداوند متعال به ملائکه میباشد : (( ابوسعید خدری میگوید: آنگاه که رسول خدا صلی اللهعلیه واله شبانه به قصد غار از مکه خارج شد علیبنابیطالب بر بستر او خوابید. پس خداوند متعال به جبرئیل و میکائیل چنین وحی کرد : من بین شما دو تن پیمان برادری بستم و عُمرِ یکی از شما دو تن را بیشاز دیگری قرار دادم ؛ حال کدامیک از شما حاضر است دیگری را برای زنده ماندن بر خود ترجیح دهد ؟ هر دو علاقه به زنده ماندن نشان دادهاند و زنده ماندن خود را بر دیگری ترجیح دادند . پس خدای تبارک به آن دو وحی کرد : چرا شما مانند علیبنابیطالب نیستید ؟! من میان او و پیامبرم محمد صلی الله علیه و آله پیمان برادری بستم . ا و بر بستر پیامبر خوابید تا جان پیامبر را با جان خود حفظ کند . شما دو تن به زمین بروید و او را از دشمنانش محافظت نمایید. و پس آن دو به زمین آمدند جبرئیل نزد سر آن حضرت و میکائیل پیش پای او قرار گرفت و جبرئیل چنین میگفت : خوشا به حالت مانند تو ای فرزند ابوطالب ! خدا با تو به ملائکه اش مباهات میکند خدای تبارک پساز آن آیه : ” و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اللهِ وَ اللهُ رؤوفٌ بِالعباد ” را نازل نمود )) . بهنظر میرسد آزمون ملائکه و پخش این خبر به این سبب باشد که برای همگان روشن شود : حتی ملائکه مقرب الهی از کسب این فضیلت بازماندهاند . تکلیف آنان که در رتبهای پایینتر از این رتبه قرار دارند نیز با این خبر روشن میشود و روشن هم شدهاست.
فصل دوم : وعلی مهر خداوند علی است .
کس نداند ؛ نتواند که بداند ، زِ علی رمز مؤاخاتش را ، زِ علی ، وزن مواساتش را . بنهاد او همه جان ، جان عزیزش همه بر بستر ِ تن ؛ همه بر جای نبی ، ختم رسالت . بِبَرَد تا که پیمبر ، به در از جای خطر ، مکر عدو، شرّ ستم ، جان خود را ، که نبی زنده بماند ؛ که بماند اسلام . مرتضی با عملش ، جان بفروشد بخدا ؛ به خداوند زمین ، به خداوند سماء، و خدایش به اِزا، بسپارد به علی ، بسپارد به ولی ، بسپارد به وصیش ، همه خشنودی خود را ، همه مرضاتش را .
این شعر اشاره ای است به آیۀ مباهله که بر اساس آن امیر المؤمنین علیه السلام ، جان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می باشد .
فصل سوم : شأن نزول آیۀ لیلة المبیت
” وَ مِنَ النَاسِ مَن یَشری نَفسَهُ اِبتِغاءَ مَرضاتِ اللهِ وَ اللهُ رؤوفٌ بِالعِبادِ “
” و از مردم فرد یا افرادی هستند که جان خود را می فروشند تا مرضات الهی را به دست بیاورند و خدا نسبت به بندگان بسیار مهربان است “.
دانشمندان امامیه و غیر امامیه در ارتباط بامصداق گویی این آیه شریفه پنج برخورد گوناگون داشتهاند. 1- کسانی که ساکت و ساکن از کنار این آیه گذشتهاند و هیچ شأن نزول و هیچ مصداقی برای آیه شریفه معرفی و مطرح نکردهاند . 2- دانشمندانی که بیان داشتند این آیه پساز عمل مولی الموالی امیرالمؤمنین علیهالسلام در لیلةالمبیت و در اشاره به آن عمل نازلشده است . 3- دانشمندانی که در ارتباط با شأن نزول آیه شریفه ، برای حضرت امام امیر المؤمنین علیهالسلام و لیلةالمبیت مشابهسازی و یا مشابه گویی کردهاند. 4- دانشمندانی که در ارتباط با شأن نزول این آیه شریفه ، برای حضرت مولی الموالی علیه السلام و لیلة المبیت بدل و جانشین سازی کردهاند و شأن نزول این آیه را مربوط به دیگران دانستهاند و نامی از امیرالمؤمنین علیهالسلام نبردهاند . 5- کسانی که امیر المؤمنین علیهالسلام را مصداق آیه ” وَ مِنَ الناسِ مَن یُعجِبُکَ قَولُهُ فِی الحیاةِ الدنیا و یُشهِدُ الله علی ما فی قلبه و هو أَلَدُّ الخِصامِ ” و قاتل مولیالموحدین علیهالسلام را مصداق آیه لیلةالمبیت دانستهاند.
… وترجمه ای بهتر از این برای ” مسخ اسلام ” وجود ندارد .
در میان این پنج گروه از گروه اول و پنجم در آیندۀ بحث ، سخنی به میان نخواهد آمد . زیرا گروه اول دراینباره سخنی نگفتهاند که بتوان کلام آنان را نقد نمود و کلام گروه پنجم همارزش نقد را ندارد. سخنی کوتاه پیرامون کلام گروه سوم و چهارم – یعنی آنان که برای مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام و کار بزرگ او در لیلة المبیت مشابه و یا بدل سازی کردهاند – خواهیم داشت و کلام گروه دوم ، اساس سخن ما پیرامون این آیۀ شریفه یعنی آیۀ ” لیلة المبیت” می باشد . مراجعه به نوشتههای گروه سوم و چهارم پرده از این نکته برمیدارد که شخصی به نام صهیب بن سنان رومی در شأن نزول های نقلشده توسط این گروه نقش اول را بازی میکند . در بسیاری از این نوشتهها بهتفصیل دراینباره سخن گفتهاند و روایات مختلفی را دراینباره نقل کردهاند . بهعبارتی روشنتر تنها نام مشترکی را که اینان بهعنوان مصداق آیه شریفه با شرح و تفصیل بسیار مطرح میکنند همین صهیب بن سنان رومی است . معرفی صهیب بن سنان رومی (( کنیه صهیب ابو یحیی است . این کنیه را پیامبر اکرم صلی اللهعلیه واله بر او نهاده است . به او رومی گفته میشود زیرا رومیان او را در کودکی اسیر کرده بودند . پدر و عمویش از سوی کسرا بر منطقه ابلّه فرمانروایی میکردند . و خانههای آنان در موصل کنار دجله قرار داشت و رومیان به آنان حمله کردند و صهیب را در کودکی به اسارت گرفتند و در روم بزرگ شد و بههمین سبب لکنت زبان داشت . “کلب ” او را از رومیان خرید و به مکه آورد . و سپس عبدالله بن جدعان تیمی او را خرید و آزادش کرد . صهیب باعبدالله بن جدعا ن بود تا عبدالله مُرد . خانواده صهیب و فرزندانش و نیز مصعب زبیری دراینباره گفتهاند : او هنگامیکه بزرگ شد از روم گریخت به مکه آمد و با عبداللهبنجعفر همپیمان شد و با او بود تا عبدالله مُرد . وقتیکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مبعوث شد و ایمان آورد و از پیشگامان ایمان به اسلام بود واقدی میگوید : صهیب و عمار در یک روز ایمان آوردند و ایمان آنان پساز سی و چند نفر بود و از مستضعفین مکه و از کسانی بود که شکنجه میشدند … . علیبنابیطالب و صهیب آخرین کسانی بودند که به مدینه هجرت کردند . این هجرت در نیمه ماه ربیعالاول رخ داد … . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بین او و حارث بن صمّه پیمان برادری خواند)) . دانشمندان عامه اگر میتوانستند لیلةالمبیت دیگری را از سوی خود ترتیب میدادند و صهیب را بهجای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میخواباندند و تمام فضیلتی که در این عمل متوجه مولانا امیرالمؤمنین علیهالسلام بودهاست را به صهیب منتقل میکردند . آنان حتی برای هجرت ترتیبی دادند که هجرت صهیب و به مولی الموالی علیه السلام با هم و در یک زمان صورت پذیرد ! ابن حجر درباره هجرت صهیب چنین میگوید : درباره صهیب ادعا کردهاند که او در تمام جنگهای پیامبر اکرم و سرایای او حاضر بودهاست : ” از حدیث صهیب از طریق خاندان صهیب از زبان خود او نقل است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در هیچ مجمعی حاضر نشد ، مگر آن که من در آنجا حاضر بودم. ا و هیچ بیعتی نکرد مگر آنکه من در آن بیعت حاضر بودم . هیچ سریّهای را او حاضر نشد مگر آن که من در آن حاضر بودم و در هیچ نبردی شرکت نکرد مگر آن که من در آن نبرد دستراست (!) او و یا سمت چپ (!) او حاضر بودم . محمدبن سعد نیز دراینباره چنین نقل میکند : “صهیب در بدر، احد ، خندق و تمام نبردها با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شرکت داشت )) . صهیب از کسانی است که مورد عنایت بسیار عمربنخطاب لعنت الله بود. تاآنجاکه عمر پساز ضربه خوردن وصیت نمود مردم تا سه روز صهیب را امامجماعت خویش قرار دهند . عمربنخطاب درباره صهیب چنین وصیت میکند : ” اگر برای من حادثهای رخ دهد تا سه شب باید صهیب امامجماعت مردم باشد . سپس و در روز سوم باید ( با روشنشدن تکلیف حکومت ) شما مردم در مورد حکومت اتفاقنظر پیدا کنید . ” صهیب حدود سی حدیث نقل کرده که مسلم سه حدیث آن را در کتابش آوردهاست . از سی روایتی که صهیب نقل کرده بیشاز بیست روایت آن در فضیلت خود صهیب است که برای نمونه ابن عساکر در کنار هم نقلشان کردهاست .
شأن نزول آیۀ لیلة المبیت و صهیب
بسیاری از این روایات روایتها اسناد صهیب دربارهی خود و نقلشده برخی از این روایات در چند تابعی مانند عِکرمه ، ابن مسیِّب، ابن جریج ، و ابوعثمان نهدی نقلشده که زمان خاتم المؤمنین علیهالسلام را درک نکردهاند و تنها یک روایت در این خصوص از ابنعباس وارد شدهاست ملاحظه خواهد شد که آن چه او خود دراینباره از کار خودش نقل نموده است ، بسیار مختلف است و با نادرستی بسیار همراه است . در این جا به یک مورد اشاره می کنیم :
(( بخش عمدۀ مفسران گفته اند : این آیه در بارۀ صهیب بن سِنان رومی آنگاه که مشرکان او و گروهی از مؤمنان را گرفته بودند و عذابش می کردند نازل شده است . پس صهیب به آنان گفت : من مردی ضعیف ، پیر و فرتوت هستم . برای شما فرقی نمی کند که با گروه شما باشم یا در گروه دشمنانتان . مشرکان قریش تصدیق کردند که این گونه است . آنگاه صهیب گفت : زن و بچه و دارایی مرا بگیرید و مرا با دینم به حال خود گذارید . آنان پذیرفتند و همان گونه کردند . پس این آیه دربارۀ او نازل شد . پس از اینکه صهیب به مدینه آمد ابوبکر او را دید و به وی گفت : معاملۀ تو سود کرد . صهیب پاسخ داد : و معاملۀ تو نیز زیان نخواهد کرد . پس ابو بکر این آیه را برای او خواند . او نیز از این آیه خرسند شد )). صهیب از یاران ِ حاکمان ِ پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود . او از بیعت با امیر المؤمنین علیه السلام خودداری کرد و با اهل بیت عصمت و طهارت – که مودّتشان در کتاب الهی به عنوان اجر و مزد ِ رسالت خاتم المرسلین صلی الله علیه و آله مطرح است – دشمن بود . شاید این دانشمندان و راویان اخبار با این نقل ها با یک تیر دو نشان زده اند. هم از صهیب به گونه ای مناسب قدر دانی کرده اند و هم انتقامی سخت از مولی الموحدین علی بن ابیطالب علیه السلام گرفته اند .
فصل چهارم : توضیحی پیرامون آیۀ لیلة المبیت
بررسی اجزای آیۀ شریفه :
” وَ مِنَ النَّاس …”
و از مردم کس یا کسانی هستند که …
بعضی از لغت دانان بر این باورند که کلمه “الناس ” اسم جمیع آدمی زادگان است و گویند که مفرد ش “انسان” از غیر لفظ آن میباشد . تعبیر” ناسٌ من الناس ” – که تعبیری فصیح است – حکایت از آن دارد که الف و لام بخشی از کلمه ” الناس ” نیست . همه لغت دانان بر این باورند که جنس آدمیزادگان را شامل میشود و مفهوم آن ” تمام مردم یا تمام انسانها” است . در نهایت ، مفهوم بخش اول ِ آیه یعنی عبارت ِ ” وَ مِنَ الناسِ ” چنین می شود : ” از میان تمام مردم فردی است که … یا از میان تمام مردم افرادی هستند که … معنی ” … مَن یَشری …” ، “مَن ” در اینجا موصول است یعنی این نفس میتواند به یک نفر به دو نفری به چند نفر مرد یا زن دلالت داشته باشد . من یشری ، در ترجمه لغت ” یشری” مفسران در بسیاری از کتابهای تفسیر گفتهاند که اصل در مفهوم ماده “شری ” ،”خریدن” است اما همه مترجمان مفسران و بررسیکنندگان این آیه شریفه از امامیه و غیر امامیه بهاتفاق گفتهاند که در اینجا این ماده لغوی به مفهوم فروختن بکار رفتهاست آنان برای شاهد به کاربردهای قرآنی دیگری استشهاد کردهاند که در آن کاربردها “شری” به مفهوم فروختن هماهنگی دارد . “… یشری نفسه …” بعضی از لغت دانان نفس را به روح و جان ترجمه کرده اند . و در بسیاری از اوقات ، نفس به مجموع جسم و جان اطلاق می گردد .
” … ابتغاء مرضات الله …”
این عبارت ، بیانگر ثمن ، نرخ و ما به ازای فروش جان است و همانگونه که ملاحظه می شود ، ما به ازای فروشِ جان ، تمام مرضاتِ الهی است . ” ابتغاء ” به مفهوم ” اراده کردن ” ، ” درخواست نمودن ” ، و به دست آوردن ” است . بنابراین این بخش از آیه اعلام می کند که سبب، غایت و هدف از انجام این معامله ، دست یابی به ما بازای ِ این معامله – یعنی مرضات ِ الهی – است . و در نهایت ترجمۀ این آیۀ شریفه تا پایان این بخش چنین می شود : ” از مردم فردی است که هماره تمامِ وجودِ خود را می فروشد تا مرضات الهی را به دست آورد یا افرادی هستند که هماره جان خود را می فروشند تا مرضات الهی را به دست آورند . لفظ مرضات به مفهوم ” رضا و رضوان ” ، “خشنود شدن و خشنودی” ، می باشد .
” … وَ اللهُ رؤوفٌ بالعباد “
“رؤوف” صیغۀ مبالغه و بیانگر ” شدت مهربانی ” و ” رأفت و رحمت ِ ” صاحب این صفت است . این بخش از آیۀ شریفه بیان می کند که خداوند متعال نسبت به بندگانش بسیار مهربان است .
” عباد ” جمع ” عبد ” است و تمام بندگان الهی را – اعمّ از مسلمان ، کافر ، مشرک ، منافق و … شامل می شود . این لفظ اختصاصی به انسان ندارد . جن و ملک را نیز در بر می گیرد و در تعابیر قرآنی ، حتی به جماد و نبات نیز اطلاق می شود . به طور مثال در آیات 194و 195 سورۀ اعراف ، بتهای سنگین و چوبین و نیز بت پرستان ، به عنوان عباد معرفی شده اند .
مفهوم عبارتِ پایانی ِ آیه ، بر اساس آنچه گفته شد چنین می باشد : و خدا نسبت به تمام بندگانش – کوچک و بزرگ ، مرد و زن ، پیر و جوان ، انسان و حیوان ، جن و ملک ، جماد و نبات و … – بسیار مهربان است .
فصل پنجم : سازگاری شأن نزول هایی که برای آیۀ لیلة المبیت ذکر شده است با آن
در معامله ای که این آیۀ شریفه آن را ترسیم می کند ؛ فروشنده بعضی از انسان ها هستند و مورد معامله تنها نفس با تمام وجود فروشندگان و بهای آن مرضات الهی است . در معاملۀ دیگری که تا حدودی شبیه این معامله می باشد ، مورد معامله جان و مالِ مؤمنان و بهای آن بهشت است : ” اِنَّ اللهَ اشتَری مِنَ المؤمنینَ انفسَهُم وَ اموالَهُم بِأَ نَّ لَهُم الجَنَّةَ … ” ، (توبه / 111 ) ” بدرستی که خدا جان و مال مؤمنان را در ازای بهشت از آنان می خرد … “. محل انجام این معامله ، میدان های نبرد مؤ منان با غیر مؤمنان ، موردِ معامله ، جان و مال است و ثمن و ارزش آن ، بهشت .
در تمام شأن نزول های ساختگی آیۀ ” و من الناس من یشری نفسه ابتغاء…” ، که در آنها صهیب بن سنان رومی به عنوان مصداق اول این آیه معرفی شده و آثار ساختگی بودن نیز در تمام اجزای آنها ظاهر است ؛ صهیب به عنوان ” خریدار جان خود ” معرفی شده است . پرداخت صهیب به عنوان بهایِ معامله ، مال ، دارایی و ظروف طلا و نقره می باشد . اگر تمام آنچه را که در ارتباط با صهیب به عنوان شأن نزول ِ آیۀ لیلة المبیت مطرح شده است با تمام ابعاد آن بپذیریم و از تفاوت نقل ها – که به هیچ وجه قابل توجیه و جمع نمی باشد – نیز بگذریم و تمام آن تفاوت ها را نادیده بگیریم ، نمی توانیم بین هیچ یک از آنها با آیۀ لیلة المبیت سا زگاری ایجاد کنیم . در تمام آن شأن نزول ها صهیب بن سنان خریدار و نه فروشندۀ جان می باشد و بای خدا و مرضات الهی که تأکید آیۀ لیلةالمبیت بر آن دو می باشد ، هیچ عنوانی معیّن نشده است . و نمی توان هیچ وجه شبهی بین آنها یافت .
فصل ششم : یکصد و ده نکته از آیۀ شریفۀ : ” وَ مِنَ النَّاس مَن یَشری نَفسَهُ ابتغاءَ مَرضاتِ اللهِ وَ اللهُ رؤوفٌ بِالعِبادِ “.
که ما به چند مورد از این تکات اشاره خواهیم کرد :
1.آیۀ لیلة المبیت باید در زمان نزول مصداق داشته باشد و مصداق آن لزوماً به یک مرد منحصر نمی شود . یعنی : وجود مصداق برای آیۀ لیلة المبیت به مفهوم آن است که در زمان نزول ِ آیه ، دست کم یک انسان با اوصافی که آیه وصفش می کند وجود داشته است . از آنجا که این کلام ، کلام پروردگار عالمیان و در عین درستی و راستی است ، وجود دست کم یک مصداق برای آیه ، قطعی می باشد .
2.آیۀ لیلةالمبیت خبر از انجام معاملۀ فروش جان می دهد . یعنی : زمانی می توان روی ” گذشتن از جان برای کسب مرضات الهی ” عنوان ” فروشِ جان برای بدست آوردن مرضات الهی ” را گذاشت که خدا یعنی کسی که مرضات از آن او می باشد به این جابجایی رضایت دهد و به عنوان یک طرف معامله در آن شرکت کند . به عبارت دیگر ، ” بیع به ایجاب و قبول نیاز دارد ” و بدون ایجاب و قبول ، بیع محقق نمی شود . اما در آیۀ لیلة المبیت خدا بر اقدام این گروه نام خرید و فروش نهاده و با لفظ ” یشری ” از آن تعبیر کرده که این خود ، به مفهوم امضایِ انجام ِ معامله ، از سوی خدا است . ههمچنین این آیه از دو بخش تشکیل شده است :
- بخشی که حکایت معامله جان در برابر مرضات الهی را بیان می کند . *بخشی که از رأفت خداوند متعال نسبت به بندگان خبر می دهد . این در حالی است که فرازهای انتهایی آیات قرآن با بخش های پیشین ِ آنها کاملاً در ارتباط می باشد و وجود این ارتباط ، به مفهوم انجامِ معامله است .
3.فروش جانی که آیۀ لیلة المبیت از آن سخن می گوید برای مشمولان ِ آیه ، همیشگی و در همۀ مکان هاست . یعنی : آیۀ لیلة المبیت از نظر مکانی نیز اطلاق دارد و به زمین و سرزمین خاص و منطقۀ ویژه ای محدود نشده و این در حالی است که در آیۀ 111 از سورۀ توبه ، تعبیر از خرید جان و مال مؤمنان با فعل ما ضی ” اشتری ” صورت گرفته و انجام معامله به میدان نبرد و آنچه به آن مربوط می شود منحصر شده است .
4.این گروه ” راسخان در علم ” و ” راسخان در علم ” تنها این گروه می باشند
خداوند متعال در سوره آلعمران ، آیات قرآن را به محکم و متشابه تقسیم میکند و احکامی را پیرامون هر یک از این دو دسته مطرح مینماید : ” او کسی است که این کتاب را بر تو نازل کرد برخی از آیات این کتاب محکم و برخی دیگر متشابه است محکمات قرآن ، امالکتاب میباشد پس کسانی که در دل آنان انحراف است از آیات متشابه پیروی مینمایند تا آنکه ایجاد فتنه کنند و مردم را بسوی خود جذب نمایند و تا آن که تاویل اش را بدست آورند و این در حالی است که تأویل این آیات را کسی جز خدا و ثابتان در علم نمیدانند و نیز این خود در حالی است که آنان میگویند تمام این آیات از سوی خداست و جز صاحبان خرد کسی پند نمیگیرد “. دانشمندان بسیاری پیرامون این آیه کریمه ، این تقسیم کدام آیه محکم است و کدام متشابه و احکامی که این آیه پیرامون محکم و متشابه مطرح میکند بحث کردهاند . برای این منظور از میان تعابیر آیه ،به تعریف چهار تعبیر” محکم ” ، “متشابه” ، ” تأویل” و” راسخ در علم” بسنده میشود . 1. محکم . “محکمات ” آن دسته از آیاتی است که در معنی غیرقابلتردید میباشد و نمیتوان برای آنها چند معنی و مفهوم یافت . “محکمات ” ، اصول و پایه برای آیات قرآن میباشد و سایر آیات قرآن از این اصول گسترشیافته است. 2. متشابه . تشابه از گم و ناپیدا بودن مقصود و مراد در میان دو یا چند مفهوم و معنای دیگر ناشی میگردد و متشابه به آیاتی گفته میشود که نتوان تنها یک مفهوم را از آنها برداشت نمود . با بررسی آیات قرآنی به این نتیجه میرسیم که آیات متشابه با آیات محکم زوج کامل به مفهوم کاملی را تشکیل میدهند . 3. تأویل . تأویل بیان مقصود اصلی ، از الفاظ است . 4.راسخ در علم . راسخ در علم کسی است که دانش قلب او را پر کرده باشد ؛ هیچ شبههای برای او شبهه نباشد و نتواند برایش سستی و تزلزل ایجاد کند ؛ دانش را نیکو بداند و آن را حفظ کند و در آن چیره باشد . بهعبارتی روشن” رسوخ در علم چیرگی بر تمام دانش و در تمام دانش است “.
بر اساس آنچه گذشت ، راه کسب این دانش از سوی بندگان بسته است و پاسخ آن پرسش که دراینباره طرح شد نیز این است که ” راسخان در علم ” تنها از سوی خدا و با آموزش الهی میتوانند از تأویل قرآن آگاه شود و راهی برای این آگاهی جز آگاهسازی خدایی وجود ندارد . در آموزشِ الهی انحراف از واقعه ، خطا ، اشتباه و سهو نیست . پس ” راسخان در علم ” آنگونه که باید و آنگونه که شاید در دانش رسوخ کرده و از آن آگاه شدهاند و آگاه میشوند و همان گونه که پیشاز این در تعریف عبارت ” راسخ در علم ” گذشت که ” رسوخ در علم ” چیرگی بر تمام دانش و در تمام دانش است ؛” راسخان در علم بر تمام دانش و در تمام دانش چیره میباشند و نیز همانگونه که بیان شد ، این چیرگی در دانش را بر دانش به گونهای است که خطا و اشتباه ، تردید ، دودلی و اضطراب به آن راه ندارد . با حضور این علم و با این ویژگی در نزد ” راسخان در علم ” تمام قرآن با تمام آیاتش – محکم و متشابه- از طریق آموزش الهی برای آنان شناختهشده ، روشن و آشکار است . پیشاز این دانستیم که تنها “جان به مرضات الهی فروشان ” به دانش الهی دسترسی مستقیم دارند . “علمٌ لا جَهلَ فیه ” تنها ویژگی دانش آنان است . آنان از این دانش و آموزش مستقیم الهی آگاه شدهاند و دیگران از این موهبت بیبهرهاند . پس این گروه” راسخان در علم ” و ” راسخان در علم ” تنها این گروه میباشند . مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند : ” کجا هستند آنان که غیر از ما – به دروغ و از روی ستمی که نسبتبه ما روا میدارند – ادعا کردند که ” راسخان در علم ” میباشند ؟! که خداوند متعال ما و رتبهی ما را بلند داشته و دیگران را پایین قرار داده ؛ به ما عطا کرده و دیگران را از این دانش محروم نموده و ما را در جرگه ” راسخان در علم ” وارد ساخته و دیگران را از آن خارج کردهاست . آنان که در پی هدایت هستند، تنها از راه ما به هدایت میرسند و از راه ما پردهها از برابر چشمان آنان کنار خواهد رفت “. امام صادق علیهالسلام فرمودند : ” راسخان در علم ” ماییم و ما تاویل قرآن را میدانیم “. بُرَید بن معاویه از یکی از دو امام صادق و یا امام باقر علیهالسلام روایت میکند که در تفسیر این آیۀ شریفه : ” … و ما یعلم تأویله الیالله و راسخون فی العلم … ” فرمودهاند : رسول خدا صلی الله علیه و آله برترین ” راسخ در علم ” است خدای تبارک او را از تنزیل و تأویل تمام آنچه که به او نازل ساخت آگاه نمودهاست و خدا چیزی را که پیامبرش تأویل آن را نداند ، هرگز به او نازل نمیکند . و اوصیای پیامبر اکرم صلی اللهعلیه و آله نیز – پساز او – تمام تاویل قرآن را میدانند . در قرآن کریم لفظ تأویل در دو گروه از کاربردها بهکاررفته است : 1. تأویل در گفتار ، 2. تأویل در کردار در بحث تأویل کردارها داستان حضرت موسی علیهالسلام و بندهای از بندگان خدا که خدای تبارک خودش به او علم عطا کرده بهترین نمونه است. در بخش تأویل گفتارها نیز داستان حضرت یوسف علیهالسلام بهترین نشانگر قرآنی است.
*امامان تنها دوازده نفرند
خاتم مرسلین صلی الله علیه و آله در فرمایشاتی که در روایات امامیه و در روایات غیر امامیه هر یک بهطور جداگانه بهصورت متواتر نقلشده و به ما رسیده اعلام کردهاست که تعداد جانشینان ، خلفا و امامان پساز من دوازده نفرند . در برخی از این روایتها از جانشینان خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله با تعبیر” امیر” در برخی با تعبیر” خلیفه ” و در برخی دیگر با لفظ” ولی” تعبیر شدهاست . در تمام این روایتها تعداد جانشینان دوازده نفر میباشند . که تمام این روایات از خاتم مرسلین صلواتاللهعلیه واله نقلشده و پیکره و استخوانبندی آنها نیز یکی است که بهسبب اهمیت موضوع به برخی از آنها اشاره میشود : جابر بن سمره از پیامبر اکرم چنین نقل میکند : ” پساز من دوازده “امیر” خواهد بود .پس کلمهای فرمود که من آن را نشنیدم . پدرم گفت: پیامبر اکرم فرمودند: همه آنان از قریش هستند”.
*غیبت ِ آخرین مشمول ِ آیۀ لیلة المبیت
در مبحثِ ” امامان تنها دوازده نفرند” هنگام مطرح کردن روایات مربوط به تعداد جانشینان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، از کتابهای روایی عامه با الفاظی روبهرو شدیم که این الفاظ حکایت از پیوسته بودن امامت و جانشینی خاتم المرسلین صلی الله علیه و آله و همبستگیِ آن با عزت و حیات اسلام دارد .در حدیث ثقلین خاتم مرسلین صلی الله علیه و آله قرآن و عترت را تا ورود بر حوض کوثر یعنی تا قیامت جداناشدنی میخواند . دو عبارت : ” اِنّی تارِکٌ فیکُم ” و” لن یتَفَرَّقا حتی یَرِدا علیَّ الحوضَ ” در کنارِ هم ، ما را با این حقیقت آشناتر میکند که مقصود از جدا نشدن خود قرآن و عترت ، حضور فیزیکی و زنده عترت در کنار قرآن نیز هست . این شواهد و شواهد بسیار دیگری که در قرآن و سنت وجود دارد از لزوم پیوسته بودن رشته امامت تا پایان عمر جهان حکایت میکند . جان به مرضات الهی فروشان را با نام و مشخصات شناختیم سیزده نفر از چهارده مشمول آیه لیلةالمبیت شهید شدهاند و تنها یک نفر از این مجموعه زنده است و زنده ماندن این یک نفر شرط صدق آیه لیله المبیت و حدیث ثقلین و همچنین شرط پیوستگی رشته امامت تا قیام قیامت است .
*این گروه بر اعمال مردم شاهدند
دانستیم ” جان به مرضات الهی فروشان ” ، اهلِ محشر را به چهره و با تمامی ویژگیها و مشخصات میشناسند . شفاعت از آنِ آنان است و بهشت و دوزخ را آنان تقسیم میکنند . دانش شناختِ اهلِ محشر ممکن است از سه طریق برای این گروه فراهم شود : 1- خدا آنان را مستقیماً آگاه کند . 2- خدا بهطور غیرمستقیم این آگاهی را به آنان بدهد . یعنی آنان را بر رفتار و گفتارِ تمام مردم شاهد نماید تا از راه شهادت و نظارت بر گفتار و کردار مردم ، این آگاهی برای آنان فراهم شود . 3- خدا برخی از این دانش را بهطور مستقیم و برخی را بهطور غیرمستقیم به آنان عطا کند . ساکنان بهشت و دوزخ ، از روش دوم و یا روش سوم – که تلفیقی از روش اول و دوم است – برای مشمولانِ آیه لیله المیت شناخته میشوند . برای فهم بهتر این نکته ، مروری کوتاه به مقام شهادت و نظارت خود بر پیامبران صلی الله علیه و آله خواهیم داشت . یکی از صفات برجسته رسول خدا صلی الله علیه وآله ” شاهد “بودن اوست . آیات بسیاری از قرآن کریم از پیامبر رحمت با این صفت یاد میکند : ” انا أرسلنا الیکم رسولاً شاهدا علیکم کما أرسلنا الی فرعون رسولاً “. “و ما همان گونه که به سوی فرعون فرستادهای را از سوی خود فرستادیم ، پیامبری را که بر شما شاهد است به سوی شما فرستادیم “. شاهد بودن و مقام شهادت ، با رقابت و نظارت کامل و فراگیر بر تمام اعمال امت هم مفهوم است . آیهای از قرآن ، شاهد صدقی است بر درستی این برداشت . این آیه از زمان حضور شاهدان برای ادای شهادت خبر میدهد : ” و اَشرقتِ الارضُ بِنورِ رَبِّها و وُضِعَ الکتابُ وَ جی ءَ بِالنبیّینَ وَ الشُّهداءِ و قُضیَ بَینَهُم بِالحقِّ وهم لا یُظلَمونَ “.
“و زمین به نور پروردگارش روشن میگردد و کتاب نهاده میشود و پیامبران و شهدا را حاضر میکنند و بین اهل محشر بهحق حکم میشود و به هیچیک از آنان هیچ ستمی نخواهد شد ” . خاتم مرسلین صلی اللهعلیه واله و سایر شاهدان را هنگام محاسبه بندگان ، برای ادای شهادت حاضر میکنند . مفهوم حاضر سازیِ شاهدان در زمانِ محاسبه این است که شهادت آنان در خصوص رفتار و گفتار تمام بندگان ، موردنظر است . پس باید پذیرفت که دستکم بخشی از دانشِ ” اعرافیان ” یا ” جان به مرضات الهی فروشان ” در خصوص شناختِ اهل محشر، از راه غیرمستقیم یعنی شهادت بر اعمال و گفتارِ مردمان حاصل میشود.
مراجعه به آیهی دیگر از قرآن پایههای این بحث را تقویت میکند. ” و لایَملِکُ الذینَ یَدعونَ مِن دُونهِ الشفاعةَ إِلّا مَن شَهِدَ بِالحقِّ وهُم یَعلمونَ “. “کسانی که مشرکان ، آنان را در برابر خدا به خدایی میخوانند توان شفاعت ندارند . کسانی حق شفاعت دارند که بهحق شاهد بودهاند درحالیکه بهخوبی آگاه میشوند “. در بحث شفاعت ذکری از این آیه به میان آمد و با برخی از نظرات علمای عامه در خصوص این آیه آشنا شدیم . بهنظر میرسد که این آیه با زبانی گویا بسیاری از حقایق را پیرامون “حق شفاعت” ، ” اذن شفاعت ” ، “مقام شهادت بر اعمال ” و” دانشی که از این مسیر فراهم میشود” برای ما بیان میکند. استثنای آیه ،غیرِ متصّل است . یعنی کسانی که مشرکان ، در برابر خدا به آنان عنوان خدایی میدهند حق شفاعت ندارند . تنها افرادی حق شفاعت دارند که خدا آنان را بر تمام اعمال مردم شاهد کردهاست و آنان با داشتن این مقام و رتبه بهخوبی از همه جزئیات رفتار و گفتار مردمان آگاهی دارند .
نتیجه اینکه : تبعیّت از رضوان خدا تنها راه هدایت است و تبعیّت از این رضوان راهی جز تبعیّت از این گروه ندارد پس تبعیّت از این گروه ، تنها راه هدایت است .